قلبی که در آن حس تردید تو جاری است
املاک بنگاهی برای واگذاری است
بعضی فقط در زندگی شان سود بردند
من کارهای زندگیم افتخاری است
یک پادگان سخت گیر فصل سردم
سرباز صفر دلخوشی هایم فراری است
قلبم به درد آمد و درد آمد به قلبم
فرقی ندارد هر دو نوعی بی قراری است
آمد به دیدارم و حالم را نپرسید
دیدارهای اینچنینی سر شماری است
من هرچه دارم زیر خاک تیره دارم
دارائیم مانند درویشان نداری است
وقتی ببارد ابر احساس تو ای عشق
گلهای باغ زندگی امیدواری است